نامه دکتر بختیار شعبانی ورکی رئیس انجمن فلسفه تعلیم و تربیت ایران خطاب به دکتر خنیفر رئیس دانشگاه فرهنگیان
گفتنی است پیش تر دانشگاه فرهنگیان شرایط جذب را به نحوی اعلام کرده بود که فقط فارغ التحصیلان گرایش تعلیم و تربیت اسلامی امکان شرکت در فراخوان را داشتند.
در لینک زیر متن اطلاعیه را ببینید.
Ubiquitous learning and massive communication in MOOCs: Revisiting the role of teaching as a praxis
Saeid Zarghami-Hamrah & Marc J. de Vries
مقاله سعید ضرغامی، عضو هیأت علمی گروه فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه خوارزمی و مارک دفریس، استاد فلسفه علم و فناوری دانشگاه دلفت هلند، با موضوع ارزیابی نقش عمل تدریس همچون عملی هنجاری در موک ها، در شماره سوم مجله «اخلاق و تربیت» در سال 2018 منتشر شد. پرسش اساسی این مقاله این بوده است که با توجه به تغییرات رخداده در نقش تدریس در موک ها، تدریس به عنوان گونه ای عمل هنجاری، آن چنان که ویلفرد کار با الهام از ایده ارسطو مطرح کرده است با چه چالش هایی روبرو است؟ در این راستا به دو تغییر عمده یعنی ارتباط انبوه و یادگیری فراگیر اشاره شده است و در هر مورد تحلیل و تبیین شده است که تدریس در مقام عملی هنجاری با چه دشواری هایی روبرو شده است. لازم به اشاره است که مجله اخلاق و تربیت از سوی انجمن بین المللی فیلسوفان تربیت، به میزان سه شماره در سال و به سردبیری پاول سمیرز توسط انتشارات راتلیج (گروه انتشاراتی تیلور و فرانسیس) منتشر می شود. اطلاعات مقالات منتشر شده در این شماره از مجله اخلاق و تربیت در لینک زیر قابل مشاهده است:
https://www.tandfonline.com/toc/ceae20/current?nav=tocList
DOI:10.1080/17449642.2018.1509189
پساپدیدارشناسی در آموزش و یادگیری با تأکید بر مفاهیم چندگانگی و شفافیت |
|
مقاله 1، دوره 26، شماره 1، بهار و تابستان 1398، صفحه 1-14 | |
نوع مقاله: علمی- پژوهشی | |
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22055/EDUS.2019.28077.2707 | |
نویسندگان | |
حمید هدایت 1؛ محسن فرمهینی فراهانی1؛ سعید ضرغامی همراه2 | |
چکیده | |
هدف اصلی پژوهش حاضر، تبیین پساپدیدارشناسی در مطالعات فناورانه و دلالتهای آن در آموزش و یادگیری با تأکید بر مفاهیم چندگانگی و شفافیت میباشد. برای دستیابی به این هدف، از روشهای تحلیل مفهومی و انتقادی بهرهگرفته شدهاست. پدیدارشناسی در گذر زمان با نگاههای متفاوتی روبرو بوده است که در دیدگاهی متأخر آیدی، نگاهی نو بهنام پساپدیدارشناسی ارائه و بر مؤلفههایی از پدیدارشناسی تأکید بیشتری مینماید. پدیدارشناسی نزد او به نسبت انسان، جهان و فناوری میپردازد. پساپدیدارشناسی رابطه بین کاربران با انسانها و فناوریها را مورد بررسی قرار داده و این کار به نظر آیدی گونهای انجام دادن پدیدارشناسی بهجای بحث در مورد آن است و از اینرو به مطالعات موردی فناورانه روی میآورد. اگر بخواهیم در سطحی عمیقتر نحوه دگرگونی تجربه و ادراک مربی و متربیان در استفاده از فناوریهای آموزشی را مورد بررسی قرار دهیم، این رویکرد می تواند مفید واقع شود. مفاهیم زیادی در حوزه پساپدیدارشناسی شکل گرفتهاند، که در این پژوهش بر دو مفهوم اصلی "چندگانگی" و "شفافیت" تأکید و به دلالتهای آن در آموزش و یادگیری پرداخته شده است. در این راستا، عمدهترین دلالتهای مأخوذ از مفهوم چندگانگی را میتوان پرورش عادات صحیح فناورانه، محدود کردن متربی به کاربرد غالب از فناوری، دورههای استراحت کوتاه مدت؛ و دلالتهای مأخوذه از شفافیت را بالا بردن مهارت در استفاده از فناوری، تکرار و تمرین برای عادی سازی و استفاده از فناوریهای آموزشی خودکار را عنوان نمود. | |
کلیدواژهها | |
پساپدیدارشناسی؛ آموزش و یادگیری؛ چندگانگی؛ شفافیت؛ آیدی |
تحلیل و نقد دلالتهای تعلیم و تربیت چندفرهنگی با تأکید بر آرای میشل فوکو |
|
مقاله 10، دوره 16، شماره 61، تابستان 1398، صفحه 127-145 اصل مقاله (726.85 K) | |
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |
نویسندگان | |
نجمه احمدآبادی آرانی1؛ حمید هدایت 2؛ محسن فرمهینی فراهانی3 | |
1دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه پیام نور تهران، تهران، ایران. | |
2دانش آموخته دکتری فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه شاهد تهران، تهران، ایران. | |
3دانشیار فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه شاهد تهران، تهران، ایران. | |
چکیده | |
هدف پژوهش حاضر، تحلیل و نقد دلالتهای تعلیم و تربیت چندفرهنگی با تأکید بر آرای میشل فوکو است. برای دستیابی به این هدف از روشهای تحلیل مفهومی و انتقادی بهره گرفته شده است. فوکو بهعنوان یک نظریهپرداز پستمدرن با طرح نظریة انتقادی درصدد ارائة نوعی از تعلیم و تربیت است که در آن مسئلة فرهنگ و عدالت از اهمیت خاصی برخوردار است. او ضمن انتقاد از روابط قدرت در نظامهای آموزشی دلالتهای قابل توجهی در تعلیم و تربیت چندفرهنگی ارائه کرده است. از نظر او اساس تربیت باید مبتنی بر شیوههای دموکراتیک و غیر اقتدارگرایانه باشد و علایق اعضا و اجزای متعدد سازندة جامعه اعم از دیگر فرهنگها، باید مورد توجه قرار گیرد. فوکو متون درسی را بهعنوان عملکردهای ساخته تاریخ، جامعه و صاحبان قدرت نقد میکند و معتقد است که همواره از متون بهعنوان ابزار قدرت بهره گرفته شده است. با بررسی آرای تربیتی فوکو میتوان اذعان نمود رهنمودهای ضمنی وی به ایجاد عدالت آموزشی و فرهنگی میانجامد. با این وجود نقدهایی نیز ازجمله؛ بحرانی شدن بازنمایی واقعیت، تأکید بر نسبیگرایی معرفتشناختی، واگرایی تهای تعلیم و تربیت، عدم پیشفرضهای لازم در بحث گفتمان و عدم ارائة راهحل برای معضلات تربیتی، به آرای او میتوان وارد کرد. | |
کلیدواژهها | |
پستمدرنیسم؛ تعلیم و تربیت چندفرهنگی؛ میشل فوکو؛ برنامه درسی |
تحلیل رهیافتهای تربیتی فمینیسم مدرن و پستمدرن و نقد آن برمبنای تعلیموتربیت اسلامی |
|
مقاله 2، دوره 26، شماره 39، تابستان 1397، صفحه 35-52 اصل مقاله (640.04 K) | |
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |
نویسندگان | |
نجمه احمدآبادی آرانی1؛ عباس شکاری2؛ حمید هدایت 3 | |
1دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه پیام نور تهران | |
2استادیار دانشکده علوم انسانی دانشگاه کاشان | |
3دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه شاهد تهران | |
چکیده | |
هدف پژوهش حاضر، تحلیل رهیافتهای تربیتی فمینیسم مدرن و پستمدرن و نقد آن برمبنای تعلیموتربیت اسلامی با استفاده از روشهای تحلیل تطبیقی و انتقادی است. یافتههای پژوهش، بیانگر آن است که در فمینیسم مدرن تربیتی بر برابری حقوق زن و مرد، پرداختن به نظریات عام و جهانشمول، تأکید بر نقد فرهنگی و مخالفت با دوگانهانگاری جنسیتی و در فمینیسم پستمدرن تربیتی بر اصل تفاوت انسانها بهویژه تفاوتهای میان ن و مردان، تردید در روایتهای کلان، تقویت گفتمان و ساختارشکنی، تأکید شده است. فمینیسم مدرن و پستمدرن تربیتی، درعیناینکه، یکسری موانع و مشکلات را از ن گرفت و حقوقی را به آنان اعطا کرد، ولی موانع و چالشهایی را برای بشریت و بهویژه ن ایجاد کرد که برمبنای آموزههای اسلامی میتوان آنها را مورد نقد و بررسی قرار داد. ازجمله این نقدها میتوان بر چشمپوشی فمینیسم مدرن از تفاوت زن و مرد در راستای تناسبمحوری؛ نسبیتگرایی و بیثباتی اخلاقی در فمینیسم پستمدرن؛ غایتهای متفاوت در اکتساب علوم در آموزههای تربیتی فمینیسم (مدرن و پستمدرن) و اسلام؛ تأکید افراطی فمینیسم پستمدرن بر گفتمان بهجای عمل و عینیت و تضعیف نهاد خانواده بهمثابه اصلیترین کانون تربیتی در فمینیسم مدرن، اشاره کرد. | |
کلیدواژهها | |
فمینیسم مدرن؛ فمینیسم پستمدرن؛ تربیت اسلامی؛ نقد و بررسی |
به گزارش «روابط عمومی» دانشگاه، جلسه دفاع از اولین رساله دکتری در رشته فلسفه تعلیم و تربیت روز چهارشنبه 17 بهمن ماه با حضور اساتید راهنما، مشاور، داور و جمعی از اعضا هیاتعلمی و دانشجویان در دانشکده علوم انسانی دانشگاه برگزار شد.
در این جلسه آقای حمید هدایت از رساله دکتری خود با عنوان با عنوان "پساپدیدارشناسی فناوری اطلاعات و ارتباطات به منظور ارائه الگویی برای آموزش مجازی در نظام آموزش و پرورش ایران"تحت راهنمایی دکتر محسن فرمهینی فراهانی عضو هیات علمی دانشگاه شاهد و مشاوره دکتر دکتر رقیه عضو هیات علمی دانشگاه شاهد و مشاوره دکتر سعید ضرغامی عضو هیات علمی دانشگاه خوارزمی دفاع نمود.
داوری این رساله را آقایان دکتر احمد سلحشوری عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی و دکتر فرهاد سراجی عضو هیات علمی دانشگاه بو علی همدان به عنوان داوران خارجی و آقایان دکتر میرزامحمدی و دکتر رهنما به عنوان داوران داخلی بر عهده داشتند.
در لینک زیر ببینید
تبیین معرفتشناسی ژیل دلوز و علامه طباطبایی و نقد چالشهای رویکرد ریزوماتیک |
|
مقاله 3، دوره 22، شماره 75، تابستان 1397، صفحه 203-226 اصل مقاله (481 K) | |
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |
نویسندگان | |
سیدمهدی سجادی1 ؛ محسن فرمهینی فراهانی2 ؛ حمید هدایت 3 ؛ نجمه احمدآبادی آرانی4 | |
1دکتری تخصصی فلسفه تعلیم و تربیت، استاد گروه علوم تربیتی دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس | |
2دکتری تخصصی فلسفه تعلیم و تربیت، دانشیار گروه علوم تربیتی دانشکده علوم انسانی دانشگاه شاهد | |
3دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت، دانشگاه شاهد(نویسنده مسئول)/ آدرس : تهران، بزرگراه خلیج فارس ( تهران - قم ) ، رو به روی حرم مطهر امام خمینی (ره) ، دانشگاه شاهد / نمابر: 02151215019/ Email: hahmadih67@gmail.com | |
4دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت، دانشگاه پیام نور | |
چکیده | |
هدف: هدف از نگارش این مقاله، بررسی «معرفتشناسی» در رویکرد ریزوماتیک ژیل دلوز و علامه طباطبایی و نقدهای وارد بر معرفتشناسی ریزوماتیک دلوز بر مبنای نظریات علامه طباطبایی بود. روش: از روش های تحلیل مفهومی و انتقادی برای پاسخ به سؤالات پژوهش استفاده شده است. یافتهها: مفاهیم اصلی معرفتشناختی ریزوماتیک ژیل دلوز شامل نفی بازنمایی دانش، صیرورت و شدن به جای بودن، تجربهگرایی استعلایی، کثرت بدون هیچگونه وحدت، شکگرایی و نسبیگرایی، رد اقتضائات پیشینی، رد تصویر جزمی اندیشه، نفی فرا روایت، عقلستیزی، جنبۀ تولیدی بودن معرفت و فاقد هر گونه وجه کشفی است. نظر به اینکه دیدگاه معرفتشناختی ژیل دلوز و مواضع رادیکال وی تا حدود زیادی اعتبار رویکرد درختی در معرفت را در هم شکست و منجر به چالش های جدّی شد، علامه طباطبایی در تقابل جدّی با اندیشمندان غرب و مواضع سکولاری و پساساختارگرایی آنان، در بنیان های معرفتشناختی خود بر مبناگروی، مطابقت با واقع به عنوان معیار صدق داعیههای دانشی، جهانشمولی معرفت فطری، عقل حجت باطنی خداوند و ابزار فهم و دریافت معارف بنیادین، انسان واجد معرفت های فطری، یقینی بودن معرفت و بداهت آن، متعیّن بودن حقیقت و. اشاره میکنند. نتیجهگیری: معرفتشناسی ژیل دلوز حکایت از ایدئولوژی ناسازوار و تقابل های صریح و جدّی با معرفتشناسی علامه طباطبایی دارد. | |
کلیدواژه ها | |
: رویکرد ریزوماتیک؛ معرفتشناسی اسلامی؛ ژیل دلوز؛ علامه طباطبایی؛ نقد |
ضرورت چرخش تجربی از فلسفه تعلیم و تربیت کلاسیک ایران با رویکرد مسئله محورانه
حمید هدایت
دکتری فلسفه تعلیم و تربیت
عنوان برگزیده شده حاکی از آنست که رشته فلسفه تعلیم و تربیت و مسائل مربوط به آن در فضای فعلی ایران با مشکلاتی روبرو بوده و بیشتر دوستان و علاقمندان این رشته اذعان دارند، که در این رشته به چرخش از وضع موجود به وضع مطلوب نیاز هست. در این نوشتار در پی آن خواهم بود که تا حدودی اوضاع را تبیین و به طرح پیشنهاداتی بسنده کنم و امیدوارم فتح بابی باشد برای ورود بزرگان فلسفه تعلیم و تربیت و انجام اقداماتی که سبب برون رفت از شرایط فعلی گردد. به عنوان دانش آموخته دکتری فلسفه تعلیم و تربیت از باب تعهد و علاقه ای که به رشته دارم و خود را عضوی از این خانواده می دانم، از بدو ورود تلاش کرده ام مسائل مربوط به رشته را با حساسیت دنبال نموده و با نگاهی نقادانه بدان بنگرم.
همه ی ما می دانیم تحرکات انجمن فلسفه تعلیم و تربیت به عنوان تنها مرجع رسمی و سکاندار در فضای رشته فلسفه تعلیم و تربیت نقش محوری و کلیدی دارد و تحرکات مناسب آن می تواند ضمن ساماندهی مسائل و مشکلات به ایجاد راه های جدید منجرب شود و در جامعه نمود مناسبی به خود بگیرد و اهمیت و ضرورت وجود رشته و حتی کاربرد آن را در جامعه نشان دهد. متاسفانه انجمن فلسفه تعلیم و تربیت ایران نتوانسته در مسیر خود موفق باشد حال ممکن است خود را با محک وزارت علوم که برگزاری کارگاه و دوره و. هست، بسنجد و بگوید درجه(گرید) انجمن B و یا حتی A هست. اما حقیقت چیزی است که در کف جامعه رخ می دهد. بگذارید مقصود خود را روشن تر تبیین کنم. استادی در دانشگاه با پژوهش هایش سنجیده و به تناسب آن ارتقاء می یابد و اکنون انجمن ما بدین شکل ارتقاء و فعالیت خود را نشان میدهد و این به تنهایی محک مناسبی برای سنجش عیار آن نمی تواند باشد. معتقدم در صورت تداوم این رویه و عدم توجه به مسائل واقعی جامعه فلسفه تعلیم و تربیت جایگاه خود را از جامعه و دانشگاه بصورت کلی از دست خواهد داد. البته این منحصر به مملکت ما نیست دانشگاهی مانند هاروارد این رشته را از رشته های دانشگاهی خود حذف و در پوسته و گرایش های دیگری ظاهر می شود؛ این امر گویای آن است که تحول و تغییر متناسب با نیازهای جامعه پدیده تازه ای نیست و ممکن است در رشته های دیگر نیز رخ دهد. زمانی که در جذب هیئت علمی دانشگاهی و استخدامهای دولتی و حتی استمداد سیستم های آموزشی و تربیتی برای مسائل خود ارجحیت با رشته برنامه درسی است نه فلسفه تعلیم و تربیت که بنیادی تر و مهم تر است، دیگر چه ادله ای باید برای این بی توجهی به رشته فلسفه تعلیم و تربیت بیاوریم؟ البته اخیراً هم در جذب دانشگاه فرهنگیان رشته ما با بی مهری روبرو شد که با مطالبه دانشجویان و نگارش نامه از طرف انجمن به رییس دانشگاه فرهنگیان اصلاحاتی در این زمینه صورت گرفت. آنچه در فضای فعلی درک می شود این است که در مرحله اول تگذاران و در مرحله دوم مجریان آموزشی و تربیتی اعتقادی به کارایی رشته فلسفه تعلیم و تربیت در جامعه ندارند و یا اگر دارند صوری و پوشالی است و دست یاری به سوی فارغ التحصیلان این رشته نمی برند و این از بدفهمی و یا کج فهمی ناشی می شود که به زعم من قابل اصلاح است. البته این رویه چندان هم نادرست به نظر نمی رسد زیرا فلسفه تعلیم و تربیت همان رویه 30 سال پیش را دنبال می کند و به نوعی دچار روزمرگی در جامعه ای شده است که هر روز آن با مسائل نو و متفاوت آموزشی و تربیتی روبروست. آری مقصود من این است که رشته فلسفه تعلیم و تربیت باید با رویکرد مسئله محورانه و متناسب با نیازهای واقعی جامعه پیش رود تا تگذاران و مجریان ضرورت توسل و استمداد از فلسفه تعلیم و تربیت را درک و بسوی آن دست یاری ببرند. به عنوان نوشتار حاضر بر میگردم " ضرورت چرخش تجربی از فلسفه تعلیم و تربیت کلاسیک در ایران با رویکرد مسئله محورانه" چون به فلسفه فناوری به عنوان حیطه تخصصی علاقمندم مایلم پیوندی با آن برقرار و برای تبیین نظر خود با مثالی از سیر تاریخی آن ها، مقصود خود را واضح تر بیان کنم. پیشرفت فناوری ها منجرب تحولاتی در ارتباطات و شرایط اجتماعی، فرهنگی ، ی و اقتصادی انسان ها شد و مسائلی نو را پدید آورد که نیاز به پاسخگویی بدان ها بود. فیلسوفان کلاسیک فناوری[1] عمدتاً بر مشخصه های تاریخی و استعلایی از فناوری مدرن تاکید داشتند و کمتر به تغییرات واقعی و عملی به وقوع پیوسته در مسیر توسعه فرهنگ فناورانه می پرداختند. رویکرد آن ها حاوی تاملاتی ارزشمند اما با محدودیت هایی نیز روبه رو بود. به طوری که بررسی روابط موجود بین فناوری- واقعیت، شامل ویژگی ها و احتمالات بسیاری بود؛ در حالی که فیلسوفان کلاسیک فناوری همچون موضوعی کلی و یگانه، فارغ از تفاوت انواع، چگونگی تطور و تغییرات آن، و جزئیات ناشی از تجربه مهندسان و تگذاران و تغییرات فرهنگی حاصل از آنها به فناوری می نگریستند و این دقیقاً مسئله ای است که در رشته فلسفه تعلیم و تربیت امروز ما در ایران، خود را به خوبی نشان می دهد بصورتی که فارغ از مسائل و مشکلات و رخداد های جامعه فقط کلی گویی صورت می گیرد و مسائلی آموزشی و تربیتی که در برهه ای از زمان غالب می شود مانند سند 2030 که از مسائل واقعی تعلیم و تربیتی جامعه ایران ما بود فارغ از مسائل ی، حتی یک واکنش علمی و تحلیلی از طرف انجمن مواجه نشد. البته مسائلی از این طیف بسیار می توان نام برد که با انفعال علمی خانواده فلسفه تعلیم و تربیت همراه بوده است و اما چرخش تجربی در فلسفه فناوری چگونه رخ داد؛ شش فیلسوف امریکایی[2] با درک مسائل و مشکلات حوزه فلسفه فناوری نیاز به تغییر را حس کردند و شواهد تجربی انضمامی ناشی از فناوری های مختلف را مدنظر قرار داده و در پی فیلسوفان کلاسیک، مسیرهای جدیدی را گشودند و رویکرد آنها به هیچ عنوان به معنای گسستن از ریشه ها و بنیادهای فلسفه فناوری کلاسیک نبود و در واقع جهت گیری های جدیدی که اندیشمندان متاخر این حوزه بر آن ها تاکید داشتند، بر مبنای برداشت های پیشین فیلسوفان فناوری شکل گرفته بود و زمینههای تحقیقاتی جدیدی را گشوده بودند. این شش فیلسوف با شیوه های مختلف، از یافته های تجربی برای بیان تحلیل ها و آرای خود بهره گرفتند این طیف جدید فیلسوفان فناوری فرهنگ فناوری معاصر را در کانون مطالعات خود قرار دادند و سعی نمودند با رویکرد فلسفی به نقدها و پرسش هایی که در علوم انسانی درباره فناوری مطرح می شود پاسخ گویند. این طیف از فیلسوفان فناوری که از مشی آن ها تحت عنوان " چرخش تجربی" یاد میشود؛ اغلب کوشیدند با پرهیز از برج عاج نشینی، در متن تحولات فناورانه قرار گیرند و اراء و نظریات خود را به گوش تگذاران، مهندسان و توسعه دهندگان فناوری برسانند و از این طریق بر شکل گیری فناوری، تاثیرگذار باشند. به زعم من این چرخش تجربی اکنون باید در رشته فلسفه تعلیم و تربیت دنبال شود و همه ی اعضای خانواده فلسفه تعلیم و تربیت در متن تحولات جامعه قرار بگیرند و در مورد مسائل جاری کنکاش و پژوهش نمایند. البته می توان برای آن مسیر مشخص و راهکارهایی ترسیم کرد اما مسئله مهم شروع این حرکت و تغییر است و معتقدم حتی فکر کردن به آن می تواند منشاء خیر و برکت برای رشته باشد هر چند ممکن است در بادی امر با انتقادات و مخالفت هایی روبرو شود.
با درک ضرورت چرخش تجربی با رویکرد مسئله محورانه می توان اقدامات بیشماری در پیش گرفت در این مجال قصدی برای پرداختن به همه آن ها ندارم و از حوصله این نوشته خارج است فقط به برخی از آن ها که میتواند برای شروع این حرکت در دستور کار انجمن باشد بصورت تیتروار اشاره خواهم کرد.
1-جهت دهی به دانشکده های علوم تربیتی و مراکز پژوهشی برای انجام پژوهش های مرتبط با نیاز واقعی جامعه و همچنین پالایش پژوهش های پیشین و ایجاد زمینه ها و حیطه های تخصصی
2-ایجاد حلقه های واسطه بین تگذاران کلان آموزشی و تربیتی و فیلسوفان تعلیم و تربیت
3- ایجاد گرایش های جدید مسئله محورانه متناسب با نیاز جامعه ذیل رشته تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش (البته در چند دانشگاه این موضوع دنبال می شود و کار شایسته ای است)
4-معرفی و تبیین جایگاه کارکرد، اهمیت و ضرورت فلسفه تعلیم و تربیت در جامعه با استفاده از پتانسیل رسانههای جمعی و فضای مجازی و حتی رسانه ملی
5-پیگیری ایجاد نظام فلسفه تعلیم و تربیت همچون نظام روانشناسی برای پیگیری مطالبات و رصد هدفمند فعالیت ها و مسائل رشته در جامعه و ایجاد شبکه ارتباطی دقیق
6-ساماندهی فارغ التحصیلان رشته فلسفه تعلیم و تربیت براساس حیطه های تخصصی و مقطع تحصیلی و کنترل میزان پذیرش دانشجو و توجه به نیاز جامعه و حمایت از جایگاه رشته در بین رشته های دیگر
7-ارائه بسته های اجرایی و عملگرایانه در زمینه مسائلی که سیستم آموزشی و تربیتی درگیر آن هاست
8- ساماندهی کارگاه ها، دوره ها، مجلات و سایر موارد مرتبط با فلسفه تعلیم و تربیت که با رویه ای نادرست دنبال می شود.
9- برخورد نقادانه با مسائل آموزشی و تربیتی روز جامعه و واکنش علمی و منطقی نسبت به عملکرد برخی نهادهای آموزشی و تربیتی
10-نامه نگاری با مسوولین کلان کشور در خصوص تصدی برخی پست های مرتبط با رشته و دفاع از شان و جایگاه رشته فلسفه تعلیم و تربیت در جامعه و مراکز مرتبط
11-ایجاد شبکه ارتباطی بین دانشجویان، استادان و فارغ التحصیلان رشته فلسفه تعلیم و تربیت در جامعه و ایجاد بانک اطلاعاتی
و.
اطلاعات کامل مربوط به مجموعه کارگاه های تخصصی اولین همایش ملی برنامه درسی و اشتغال
زمان: 13 و 14و 15 اسفند ماه ۱۳۹۸
مکان: دانشگاه فردوسی مشهد
امکان ها و ابزارهای وب در یادگیری و تولید محتوای الکترونیکی
__________
جهت کسب اطلاعات و ثبت نام می توانید از طرق زیر اقدام فرمائید.
وب سایت همایش:
www.confce.um.ac.ir
☎️تماس با دبیرخانه:
051-38803557
درباره این سایت